صفحه اصلی / مدیر مسئول / سردبیر / نشریه / مطالب خواندنی / دفتر یادداشت / ارتباط با ما / عضویت / درباره مرکز / هیئت تحریریه / ارشیو / سایت های دیگر / درباره سایت

 

 

مشکل نرم افزاري است نه سخت افزاري

اگر معلمان، خود احساس مشارکت در IT نکنند، قطعاً توسعه فناوري اطلاعات دچار مشکل خواهد شد.
اين بار درباره
IT در آموزش و پرروش با دکتر عطاران گفت و گو کرده ايم. دکتر عطاران عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت معلم تهران و مدير گروه بنياد های آموزش و پرورش اين دانشگاه است.

پژوهش هاي دکتر عطاران در حوزه فناوري اطلاعات و معطوف به تعليم و تربيت است. او که درجه دکتري در برنامه ريزي درسي دارد، از منتقدان رويکرد کنوني برنامه ريزي درسي در مقوله IT است.متن حاضر پرسش و پاسخي است که در آخرين شماره نشريه رشد تکنولوژي آموزشي با ايشان به عمل آمده است.

• آقاي دکتر، کلماتي چون جامعة شبکه اي، عصر اطلاعات، دنياي مجازي و ... چه مفاهيمي را در ذهن شما متبادر مي کنند؟
من اجازه مي خواهم که با مقدمه اي بحثم را آغاز کنم. اخيراً درباره تحول جوامع، تقسيم بندي اي مطرح شده است که سه مرحله تمدن کشاورزي، تمدن صنعتي و تمدن اطلاعاتي را در نظر مي گيرد. در مورد وجه تمايز اين تمدن ها گفته مي شود که ارزش در اين سه جامعه متفاوت است. مثلاً در تمدن کشاورزي از آن زمين است، در تمدن صنعتي از آن سرمايه و نيروي انساني و در تمدن اطلاعاتي، آنچه که ايجاد ثروت مي کند، دانش و اطلاعات است. بر طبق تحليل هايي که برخي از نويسندگان ارائه مي دهند ما به سوي برپايي تمدن اطلاعاتي در حال حرکت هستيم که در اين تمدن، کالايي که مبادله مي شود دانشي است که بشر به آن دست يافته است. از جمله اقتضائات تمدن اطلاعاتي ايجاد جامعه شبکه اي است که افراد از طريق
رايانه هاي به هم پيوسته ارتباط برقرار مي کنند و همه روابط انساني و اقتصادي در اين شبکه صورت مي پذيرد.
از متخصصان اين جامعه، اين است که ما يک هويت شبکه اي کسب مي کنيم. اگر هويت را برآيند تعاملاتي بدانيم که انسان با محيط اطرافش برقرار مي کند، فرايند تکوين هويت، به واسطه نيروهايي که در جهان واقع بر ما تأثير مي گذارند، به مرور از طريق ارتباطات انساني شکل مي گيرد.
هويت ما که از ديگران متمايز و بر مبناي فرديت ممتاز و خاصي شکل مي گيرد. برخاسته از اين تعاملات است. در تمدن هاي کشاورزي و صنعتي، اين تعاملات در زمان و مکان صورت مي گيرد و ما تصوير خود را در آينه اظهار نظر ديگران مي بينيم و تلفيق اين تصاوير، هويت يکپارچه اي در ما ايجاد مي کند.
در جامعه اطلاعاتي و در شبکه، زمان و مکان اهميت ويژه اي ندارند. شما در اين دنياي مجازي (نه در مکان و نه در زمان) و در شبکه، ارتباطات گسترده اي برقرار مي کنيد؛ حتي مي توانيد در موقعيت هاي مختلف، نقش هايي را ايفا کنيد. در دنياي شبکه شما با اجتماعات مجازي اي رو به رو هستيد که مکان گردهمايي شان فيزيکي نيست.
فضاي شبکه اي، علاوه بر اين که شکل ارتباطات را تغيير مي دهد، گستره ارتباطات را هم توسعه مي دهد، و ما تدريجاً از يک شهروند بومي به شهروند جهاني تبديل مي شويم.
• اين تحولات و روندي را که ما را به سوي جامعه شبکه اي سوق مي دهد، مثبت ارزيابي مي کنيد يا منفي؟
پيامدهايش از قبل قابل پيش بيني نيست. بايد اتفاقاتي بيفتد تا شما بعداً داوري کنيد. ما اول بايد توصيف خوبي از اتفاقاتي که در کشورهاي ديگر رخ داده، ارائه دهيم. ما در مورد اين موضوع تجربه بومي نداريم. و نتيجتاً نمي توانيم داوري و ارزيابي دقيق بکنيم. تحليل هاي ما از وقايع بايستي گويا و واقع بينانه باشد.
تکنولوژي پيامدهايي دارد که در يک نظام ارزشي ممکن است زيانبار تلقي شود. بايد فوايد و مضرات هر پديده نو را در کنار هم ديد. شما وقتي اينها را کنار هم مي گذاريد، بايد نظامي ارزشي داشته باشيد که ممکن است در اين نظام، اين پيامدها زيانبار تلقي نشوند. مي توان پيامدهاي منفي را رفع يا تحمل کرد. داوري هميشه مبتني بر همه يا هيچ نيست.
• به نظر شما، کاربرد
IT در آموزش و پرورش مستلزم چه تمهيدات اوليه اي است؟
اصولاً با اين تصور که فناوري اطلاعات در عرصه آموزش رسمي، ايجاد انقلاب مي کند يا اين که به صورت دفعي و انقلابي وارد شود، مخالف هستم. من البته با به کارگيري اين فناوري پيشرفته کاملاً موافقم. ولي معتقدم که جريان ورود فناوري اطلاعات در آموزش و پرورش، يک جريان سخت افزاري نيست، بلکه نرم افزاري است. من با اين تصور که صرف ورود کامپيوتر و امکانات شبکه اي، ايجاد تحول انقلابي در تعليم و تربيت خواهد کرد، به شدت مخالفم؛ چون اين راه را کشورهاي ديگر طي کرده اند و تجربه آنها نشان مي دهد که ورود سخت افزار بدون تدارک تمهيدات لازم که مهم تريننشان بستر سازي فرهنگي است، قطعاً به ناکامي منجر خواهد شد. تجربه کشور امريکا که در استفاده از تکنولوژي هاي جديد پيشروتر از کشورهاي ديگر است و نيز کشور فرانسه مؤيد اين صحبت است. من بر اين اساس معتقدم که اگر کسي در نظام آموزشي ايران چنين تفکري دارد، اين تفکر را بايد اصلاح بکند
. ثانياً ورود فناوري اطلاعات در نظام آموزشي رسمي مانند هر نوآوري ديگري به صورت بخشنامه اي و از بالا به پايين کاري عبث است. و اگر معلمان خود احساس مشارکت در اين جريان نکنند، به دليل اين که مهم ترين عامل در اجراي اين برنامه مي باشند، قطعاً توسعه فناوري دچار مشکل خواهد شد.
• آموزش و پرورش چگونه مي تواند اين بستر سازي و تحول را ايجاد کند؟
ممکن است ورود فناوري اطلاعات با مقاوت معلمان روبه رو شود، به سه دليل:
1. معلمان به خصوص معلمان مسن تر از فناوري هراس دارند و با فناوري هاي جديد کنار نمي آيند.
2. معلم هاي ما فکر مي کنند که در انجام کار معلمي خودشان نياز به اين ابزارها ندارند.
3. اصولاً نظام آموزشي رسمي، ويژگي محافظه کارانه اي دارد و عناصر اين نظام آموزشي در مقابل هر تغييري مقاومت مي کنند.
اما تحليل ديگري هم ما مي توانيم بکنيم که فناوري اطلاعات بر بستر يک فرهنگ رشد مي کند، که نامش را فرهنگ ديجيتالي مي گذاريم. در مقابل فرهنگ کتاب و قلم، که هر کدام مشخصات خاص خود را دارند. فرهنگ کتاب و قلم فرهنگ خطي- ترتيبي است که در آن معلم سرچشمه اطلاعات و قدرت است و کلاس، مکان ياد گيري است. در حالي که فرهنگ ديجيتالي و فناورانه فرهنگي است مشارکت پذير، چند سويه و به آينده نظر دارد. ما براي اين که فرهنگ ديجيتالي را با مختصات خود بسط دهيم، بايد امکان گفت و گو بين اصحاب اين دو فرهنگ را به وجود آوريم؛ کساني که بر استفاده از ابزارهاي سنتي تأکيد دارند و آن هايي که از ابزارهاي مدرن استفاده مي کنند.
من با صحبت و سخنراني کردن در مورد مزاياي فناوري اطلاعات مخالفم و معتقدم که بايد امکان گفت و گو فراهم شود. بايد فضايي ايجاد کنيم که معلمان سنتي ما که اکثريت قريب به اتفاق جامعه معلمان ما را تشکيل مي دهند، به عنوان معلم مشکلات خود را مطرح کنند تا بحث از موضع برابر بين دو طرف برقرار شود. اگر فناوري اطلاعات اصلاحاتي را در نظام آموزش ما ايجاد نکند ما هزينه ها را هدر داده ايم، زمينه ساز نيل به اين هدف گفت و گو است و مطرح کردن مسائل طرفين، نه حرکت از بالا به پايين.
• برنامه ريزان درسي براي توسعه امر آموزش با رويکرد
ICT بايد چه نکات و ويژگي هاي علمي را مد نظر قرار دهند؟
مهم ترين نکته اي که به نظرم مي رسد اين است که اگر فناوري اطلاعات را در قالب درسي متمايز در برنامه هاي درسي پايه هاي مختلف وارد نظام آموزشي بکنيم، اين اتفاق منجر به اصلاحات آموزشي نخواهد شد. من معتقد به جريان تلفيقي در ورود فناوري اطلاعات به نظام آموزشي هستم. اين که ما در کلاس هاي ابتدايي درسي به نام مهارت هاي رايانه اي ، يا آشنايي با فناوري اطلاعات قرار دهيم، دقيقاً انتزاع فناوري اطلاعات از برنامه درسي است. ما قبلاً چنين تجربه اي را در دوره متوسطه براي رشته رياضي داشتيم و تکرار اين تجربه با هر عنوان ديگري به هيچ وجه منجر به اصلاحات آموزشي نخواهد شد؛ چون در شکلي که بيان شد فناوري اطلاعات به صورت يک مهارت يا به صورت مباني نظري آموزش داده مي شود؛ در قالب مهارتي به دليل عدم تداوم در ساير دروس به سرعت فراموش خواهد شد و در قالب مباني نظري چون منجر به ورود به صحنه عمل نخواهد شد، حتماً نتيجه اي نخواهيم گرفت. لذا اينجا به نکته مهمي اشاره مي کنيم و آن اين که اگر ما رويکرد تلفيق
IT در برنامه درسي را بپذيريم بايد به طور روشن بگوييم که مثلاً معلم تاريخ، معلم جغرافيا يا معلمان ساير دروس به طور تخصصي کداميک از قالب هاي فناوري اطلاعات را بايد آموزش ببينند.
از اين رو ، تاکيد مي کنيم که آموزش عمومي فناوري اطلاعات به معلمان به هيچ گونه تغييري در روند آموزش منجر نخواهد شد، يعني اگر ما آموزش استفاده از
PowerPoint ، Word يا ساير نرم افزارها را به معلمان بياموزيم ولي آنها ندانند که از اين ابزارها چگونه مي توانند در کلاس خود استفاده کنند، سرمايه هاي آموزش عمومي کشور را به بيراهه برده ايم. لذا پيشنهاد من اين است که دوره هاي تخصصي ويژه اي براي معلمان با تاکيد بر رشته درسي آنها تدارک ديده شود.
• به نظر شما آيا پديده
ICT شکاف بين کشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه را افزايش مي دهد يا مي کاهد؟
در بحث شکاف ديجيتالي پارادوکسي وجود دارد. توسعه
IT در يک نگاه مي تواند برابري فرصت هاي آموزشي ايجاد کند؛ چون که فرض بر اين است که کساني که به امکانات IT دست مي يابند نقطه جغرافيايي زندگي شان اهميت خود را از دست خواهد داد. يعني اين که شما در پايتخت يا روستا زندگي مي کنيد، اهميتي نخواهد داشت. به خصوص از حيث بهره وري از امکانات آموزشي اين فاصله ها کم تر خواهد شد. در کشورهايي مثل کانادا يا مجموعه کشورهاي اسکانديناوي نقاطي وجود دارد که به دليل برفگير بودن و دور افتادگي، دانش آموزان آن مناطق امکان بهره گيري از فرصت هاي آموزشي کارآمد مثل معلم يا مواد آموزشي خوب را در اختيار نداشتند ولي توسعه شبکه هاي آموزشي به آنها اين امکان را داده است که به صورت مجازي از همان معلمان يا مواد آموزشي که شهرنشينان برخوردارند، بهره ور شوند. يعني مي شود که به توسعه IT به عنوان اهرم رشد عدالت اجتماعي نظر کرد و با فراهم آوردن زير ساخت هاي فني فاصله هاي مکاني، فرهنگي و جنسي را از بين برد. مثلا در پاره اي از کشورهاي جهان مثل کشورهاي حاشيه خليج فارس ، زنان به دلايل فرهنگي، امکان حضور فعال در تحصيلات عالي را ندارند. يونسکو برنامه اي را به طور خاص براي زنان حاشيه خليج تدارک ديده که آنان بتوانند بر مانع هاي فرهنگي حضورشان در نظام آموزش عالي فائق آيند و از شبکه براي يادگيري استفاده کنند. اما يک طرف قضيه آن است که ورود ICT در شرايطي منجر به توسعه عدالت اجتماعي خواهد شد که سرمايه گذاري متوازن و متناسبي از سوي نظام سياسي کشورها صورت بگيرد؛ چون اين بخش هزينه بر است و اگر روستاييان همانند طبقات شهري از زير ساخت هاي فني برخوردار نشوند قطعاً شکاف ديجيتالي رخ خواهد داد، چنان که در طي مدت کوتاهي که از توسعه IT در کشور مي گذرد ، اين فاصله را تدريجاً احساس مي کنيم.

برگرفته از سایت مدرسه فردا

 

 

  سردبیر لزاگ

کلیه حقوق این سایت متعلق به نشریه دانشجویی لزاگ است.برداشت مطلب و عکس با ذکر منبع و لینک به سایت بلامانع است

 مدیر مسئول لزاگ